روایتی خواندنی از نصیحت حاج قاسم سلیمانی به همسر یک شهید
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۰۹۴۴۷
به گزارش فارس، محمدتقی سالخورده به سال ۱۳۶۵ در روستای شهاب الدین شهرستان نکا متولد شد. محمد تقی سال ۱۳۸۵ وارد سپاه شد و به گردان ویژه صابرین در لشکر ۲۵ کربلا مازندران ملحق شد.
۱۹ مهر سال ۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) همراه دیگر مجاهدان به سوریه اعزام شد و بعد از ۵۶ روز به ایران برگشت. اما مبارزه با تروریستهای تکفیری دوباره در سال ۹۵ او را به سوریه کشاند و ۲۱ فروردین همان سال همراه عده از مدافعان حرم طی عملیاتی در منطقه «خان طومان» به شهادت رسید و در رویتای محل تولدش به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آنچه خواهید خواند روایت دیدار خانواده شهید با حاج قاسم سلیمانی است که سیده نرگس قاسمی همسر شهید این گونه روایت میکند:
به ما خبر دادند مراسمی قرار است برگزار شود در شهرستان بابل که خانوادهها میتوانند آنجا با سردار قاسم سلیمانی دیدار کنند. بسیار مشتاق دیدار او بودم. وقتی به مراسم رفتیم تک شاخه گلی دادم دست دخترم زینب تا ببرد بدهد حاج قاسم. جمعیت زیاد بود و من دلم میخواست برای چند لحظهای هم که شده زینب در آغوش سردار برود. از طرفی دختری بود که زود با کسی جوش نمیخورد چه برسد به اینکه برود بغل کسی که تا به حال او را ندیده. داشتم از دور نگاهشان میکردم، همین که زینب نزدیک شد سردار آغوشش را باز کرد و واقعا نمیدانم چه نیرویی زینب را کشاند بغل حاج قاسم در حالی که اصلا هم بی قرار نمیکرد و خیلی آرام بود.
سردار که اشتیاق خانوادهها را برای دیدار دید گفت همه بنشینید سرمیزتان. تک تک شما را خواهم دید، برای دیدارتان آمدم. بعد از جمله سردار نظم خاصی برقرار شد.
آنچه برای من جالب بود این بود که مردی با این مقام چنان افتاده حال و خاضع بود که انسان تعجب میکرد و شرمنده میشد. سر میز ما که رسید پرسید شما همسر شهید هستید؟ گفتم: بله. مجدد پرسید با هم فامیل بودید؟ گفتم: خیر فامیل نبودیم. بعد نشستند. واقعا احساس میکردم پدرم مقابلم نشسته. توجه و محبتش از روی دل بود نه ظاهر.
پدر شهید گفت زینب خانم متنی را برای شما انشاء کرده بود که برایتان بخواند. حاج قاسم گفت: بله دخترم زینب برایم خواند. بعد پرسید رابطه شما به همسر شهید چطور است گفتیم الحمدالله ارتباط خوبی داریم. حاج قاسم گفت: همسران شهدا را من اندازه دخترانم دوست دارم. هوایشان را داشته باشید. معتقد بودند همراه و همسر شهید میتواند خیلی مهم باشد.
سپس پدر شهید چند عکس هم دادند که سردار رویش یادگاری بنویسد. روی یکی از عکسها مشغول نوشتن برای زینب بود، اما من متوجه نشدم.
«باسمه تعالی
زینب، دختر گلم
از خداوند میخواهم تو را از مراقبت بابای عزیزت بهرهمند نماید.
سلیمانی»
عکس نوشتها که تمام شد برگهای دادم و گفتم سردار میشود روی این برای دخترم نصیحتی بنویسید؟ گفتن برای او نوشتم برگه را بدهید برای خودتان بنویسم.
«بسمه تعالی
دخترم سیده نرگس سلام علیکم
دخترم خداوند تو را برگزید که همسر یکی از اولیاءالهی باشی مطمئنم شما در اجر او شریکی و اجرتان کمتراز شهید نمیباشد قدر خودتان را بدانید زینب جان را مراقبت کنید.
سلیمانی ۱۲/۲»
زمانی که سردار به شهادت رسید من داشتم اینستاگرام را نگاه میکردم. دیدم در خبرگزاری فارس نوشته حملهای در فرودگاه بغداد رخ داد. به فاصله کمی پست دیگری گذاشته شد که سپاه پاسداران شهادت سردار قاسم سلیمانی را تایید کرد. شوکه بودم و اصلا باورم نمیشد. شوکی که شاید حتی بیشتر از شنیدن خبر شهادت همسرم بود، حداقل مطمئن هستم کمتر نبود. حس میکرد بچهها ما دوباره باید غم بی پدری را بچشند. حسی که بچههای ما نسبت به سردار داشتند تا ابد در دلشان خواهد ماند. افکار و عقاید حاج قاسم را هم در دل فرزندانمان زنده نگه میداریم.
منبع: الف
کلیدواژه: قاسم سلیمانی همسر شهید حاج قاسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۰۹۴۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای اظهار نظر سردار سلیمانی در سریال پایتخت ۵
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پیش از ساخت سریال پایتخت ۵ و سکانس های مربوط به داعش، سردار سلیمانی در گفت و گو با عوامل تولید این فیلم از آنها می خواهد تا پایان سریال را تغییر دهند: «فیلمنامه رو عوض کنید، همه این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران. مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه.»
احسان محمدحسنی، مدیر سازمان هنری رسانهای اوج در کتاب سلیمانی عزیز ۲، صفحه ۱۹۴ به خاطره جالبی از نگاه سردار سلیمانی فرمانده وقت نیروی قدس سپاه به سریال پایتخت ۵ و سکانس های مربوط به داعش اشاره دارد.
هم چنین سیروس مقدم کارگردان این سریال خاطراتی از ساخت این قسمت ها دارد. این روزها که پخش این سریال پرمخاطب در شبکه ای فیلم به قسمت های حساس حضور خانواده نقی معمولی و همراهانش در سوریه و درگیری با داعش رسیده بد نیست این خاطرات شیرین را مرور کنیم.
سردار سلیمانی هماهنگ کرد تا عوامل فیلم با اسیران داعشی صحبت کننددر کتاب کتاب سلیمانی عزیز ۲ به نقل از مدیر سازمان هنری رسانهای اوج می خوانیم: وقتی قرار شد پایتخت ۵ ساخته شود، تیم را بردیم دیدار حاج قاسم. حاجی خیلی کمک کرد تا بچهها با فضای سوریه و مدافعین حرم آشنا بشوند؛ حتی هماهنگ کرد با یکی دوتا اسیر داعشی صحبت کنند. فیلمنامه که نهایی شد، یک روز صبحانه مهمان حاج قاسم شدیم.
همین که فهمید آخر سریال قرار است بابا پنجعلی شهید شود و در کربلا یا مشهد خاکش کنند، گفت: «فیلمنامه رو عوض کنید، همه این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران.» کارگردان و نویسنده با تعجب نگاهی کردند و گفتند: «نمیشه! ما میخوایم قصه اینطور تموم بشه.» حاجی وقتی دید قبول نمیکنند، غیرتمند گفت: «مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه!»
نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بودسیروس مقدم کارگردان خلاق و خوشفکر این سریال در خصوص این سری از مجموعه پایتخت در یک گفت و گویی مطبوعاتی می گوید: پرمخاطبترین فصل سریال پایتخت (فصل پنجم) را تولید کردیم که حملات زیادی هم به آن شد. این سریال با توصیه حاج قاسم سلیمانی ساخته شد. نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بود و فقط یک نگرانی داشتند که انتهای قصه چه میشود که ما گفتیم خانواده نقی با رشادت و جانفشانی خودشان را از مهلکه جنگ نجات میدهند و در نهایت یک بالگرد سوری این خانواده را از مخصمه نجات میدهد. سازمان اوج همفکر و ناظر بر کار بود و قسمت به قسمت فیلمنامه، هم به اوج و هم تلویزیون داده میشد و کاملا هماهنگ بودیم... یک صبح زود خدمتشان(سردار سلیمانی) رسیدیم، زیرا میخواستند سرشان خلوتتر باشد و مفصل صحبت کنند. من از فحوای کلامشان متوجه شدم پایتختهای دیگر را هم دیدهاند. ایشان نظراتی داشتند که بحق هم درست بود. ضمن اینکه به ما مشاورانی برای کار معرفی کردند و فقط نگران فینال قصه بودند که قهرمانان نجات پیدا کنند.
متن کامل این خبر را بخوانید.
۲۴۵۲۴۵
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901105